دوستم بدار......

مادامی که از من دوری

مادامی که به هر قطره از اشکم از چشمان دلت می افتم

بدان که این اشکها برای نشاندن آتش درونم است

چه کنم که شوری این اشکها نمک به زخمم می پاشد و آتش درونم راداغ تر میکند

زمانی دفتر خاطراتم پر از عشق بود و دلتنگی

دفترم تمام شده و من صفحه آخرش را پر از نا نوشته کرده ام ،از بی وفایی تو...

آری جرات این را نداشتم

بنویسم دوستم نداری این را از نانوشته هایم می توانی دریابی

بگذار همه فکر کنند

تو هم مرا دوست داری، من به این فریب دلخوشم

کاش در دل و فکرت بودم میفهمیدم

به چه می اندیشی زمانی که می گویی تنهایم نمی گذاری

وای چه دروغ قشنگی

اما تو خود نیز میدانی که تنهایم

می دانم همسفر فردایت من نیستم

اما به بودنت دلخوشم چرا که با نبودنت من هیچم

تو خود نیز نمی دانی که صدایت تمام غمها را از دلم می شوید

آری من با صدایت خوشبختم

و هر شبترانه دوستیمان را به یاد تو گوش میدهم

و نا امیدانه به امید فردا میمانم

شاید که فردا یا فردایی مرا همسفر زندگی ات کنی

اگر هم آرزوی بزرگی است

به دوست داشتنت راضی ام فقط دوستم بدار و بس !

فقط دوستم بدار و بس !



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 27 اسفند 1392 ا 13:8 نويسنده : رحی ا
.: Weblog Themes By violetSkin :.